از نخستین روز آفرینش، همواره پوشاندن بدن و عدم نمایشآن مبنا قرار داده شده است. به همین دلیل در تمام ادیان، فرهنگ ها، تمدن ها و نظام های اخلاقی در طول تاریخ، به جز برخی اقوام بدوی، حجاب برای انسان ضروری بوده است. انسان همیشه نه تنها برای محافظت از بدن خود در مقابل گرما، سرما و حوادث طبیعی، بلکه به دلیل ارزش معنوی، بدن خود را پوشانده است... همانطور که می دانیم، تا یک قرن پیش زنان مسیحی و یهودی هم مانند زنان مسلمان پوشش داشتند. با این حال، با انقلاب صنعتی، بشریت در این زمینه نیز مانند هر موضوع دیگری دستخوش تغییر و تحول بزرگی شد. در دوران معاصر هیچ چیز به اندازه حجاب بی اعتبار نشده و هیچ چیز به اندازه تشویق به بی حجابی مطرح نبوده است... با انقلاب جنسی که در دهه ۱۹۵۰ شروع شد و تلقی از بدن به عنوان یک دارایی، تمایلات جنسی را به کالا تبدیل کرد و به عنوان یک قاعده کلی ترجیح داد که بدن انسان را در معرض دید قرار دهد، جنسیت آن را برملا کند و حتی جنسیت انسان را بر خود او مقدم بداند...
با دیجیتالی شدن، صفحه نمایش مجازی ایجاد شد و ادراک بصری لذت محور بر این تمدن حاکم شد. در این تمدن، انسان رابطه خود را با خود، با دیگری و با جهان نه از طریق حقیقت، بلکه از طریق صورت و تصویر برقرار کرده است. بزرگترین نقطه شروع این تمدن چشم است نه ذهن. بزرگترین عمل، فکر کردن و دیدن نیست بلکه نگاه کردن و تماشا کردن باست. در این تمدن، چشم دیگر وسیله ای برای دیدن و مشاهده نیست، بلکه به ابزاری برای آرزو و شهوت تبدیل شده است. همه اینها باعث شد است که حجاب معنای فطری، دینی، معنوی و متافیزیکی خود را از دست داده و از هدف الهی خود را دور شد... این تمدن، عمل نگاه کردن را به شهوت و عمل دیدن را به لذت تبدیل کرد...
امروزه تنها اصول و مبانی مسلم دین مبین اسلام است که به مخالف با این چالش مدرنسیم، جهانی شدن و دیجیتالی شدن برخاسته و با دعوت به پوشش سعی در نجات مردم از این طوفان تظاهر و نمایش دارد و انسان را به عفت و حیا و کرامت توصیه می کند. اما متأسفانه گذشته از فشارهای مدرنیسم، گلوبالیسم و دیجیتالی شدن، قرار دادن مسئله زن و حجاب در اسلام بر پایه های غلط، باعث شده است که مسلمانان نتوانند حکمت و فلسفه حجاب را به خوبی تبیین کنند و رفتار ناهماهنگ و طرح مبانی غلط و ناقص حجاب از سوی علمای مسلمان، و طرح وجوب پوشش تنها برای زنان و نگاه مردسالارانه به موضوع حجاب و تفسیرهای این چنینی باعث انزوای زنان، به جای مشارکت در زندگی، گردیده و اعتقاد به پوشش به عنوان جزء لاینفک زنان به بستری برای نفرت از اسلام تبدیل شده است... طرح این موضوع از منظر تصور آزادی خواهی، باعث تشدید مشکلات برای زنان محجبه در جهان اسلام شده است. دلایل این مشکلات در دنیای اسلام، نه تنها دینی بلکه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. متأسفانه بازخوردهای آن اما دینی است. این امر بر روحیه و هدف حجاب تأثیر منفی گذاشته و باعث می شود که حجاب مبانی معنوی و متافیزیکی خود را تا حد زیادی از دست بدهد..
به عقیده من موضوع حجاب را باید از پنج مبنا مورد ارزیابی قرار داد. اینها به ترتیب: مبنای فطری، مبنای کلامی، یعنی از بعد رابطه انسان با خدا و جنبه ارتباط انسان با خالق، مبنای فقهی، یعنی نحوه بررسی حجاب در رابطه انسان با انسان و روابط زن و مرد، مبنای اخلاقی، یعنی بعد اخلاقی حجاب و مبنای زیبایی شناختی، یعنی جنبه جمالی حجاب و بعد ظرافت و بعد زیبایی است.
مبنای فطری
پوشش در واقع یک پدیده فطری برای زنان و مردان است. فطرت، نرم افزاری الهی است که از بدو تولد بر روی انسان بارگذاری می شود. حجاب، عفاف، نجابت و حیا، در واقع ارزش هایی است که در حافظه این نرم افزار الهی وجود دارد. حفظ حریم خصوصی بدن، خوب، صحیح و زیباست. و برملا کردن آن امری زشت و نادرست است. این ارزشها در حافظه فطری انسانها قرار داده شده است. بهترین توضیح این مبنای فطری حجاب در قرآن، حضرت آدم و حوا است. همانطور که همه می دانید، خداوند پس از آفرینش آندم و حوا آنان را مجهز به انواع نعمت ها در بهشت کرد و فرمود: ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شو و هر چه می خواهی بخور، ولی به این درخت نزدیک نشو، آنگاه در زمره ظالمان خواهی شد... اما شیطان آنها را فریب داد و عورتشان نمایان شد و عورت خود را با برگهای بهشتی پوشاندند...
همانطور که از این داستان می توان فهمید، اولین چیزی که در گذر انسان از نیستی به هستی پدیدار می شود، پدیده حجاب در فطرت انسان است. این پدیده نه فقط برای زنان بلکه یک ارزش مشترک برای مردان و زنان است... حجاب به عنوان تقوا و حفظ پاکی و عزت و زینت خداوند است و مستلزم این است که با شعور خیرخواهی به آن عمل کنیم، چنان که گویی خداوند همیشه آن را می بیند...
حجاب صرفاً تنظیم روابط انسان با انسان یا زن و مرد آن گونه که فرض می شود نیست. حجاب جنبه بسیار مهمی دارد که به رابطه انسان و خدا می پردازد. چون رابطه انسان و خدا فقط رابطه خالق و مخلوق نیست، فقط رابطه رب و عبد، ربوبیت و عبودیت نیست. رابطه شاهد و مشهود هم هست. این یکی از مهمترین عناصری است که باید در مبانی کلامی دین به آن توجه کنیم.
... این موضوع فقط مربوط به لباس، مو و ریش نیست. مربوط به هدف خلقت انسان و حکمت هستی است. زیرا خداوند متعال هدف آفرینش و حکمت هستی را به انسان اطلاع داد و از او خواست که بر اساس این ارزش های والا زندگی کند. او انتخاب پذیرش یا عدم پذیرش را به بندگانش واگذار کرده است. پوشش و حفظ حریم بدن یکی از این ارزش های والایی است که خداوند از انسان می خواهد. در واقع تصور نادرستی وجود دارد که حجاب را فقط به رابطه زن و مرد تقلیل می دهد و پوشش را طوری می بیند که گویی تنها زن در این امر مسئول است. به ویژه، یک توهم ایدئولوژیک وجود دارد که حجاب، در دوران مدرن ظهور کرده است و تنها یک نماد مادی است. در حالی که حجاب نماد هیچ ایدئولوژی ایی نیست. نشانه ایمان و پاکدامنی است. تجلی کرامت، عزت، شخصیت و هویت است.
مبنای کلامی
علمای مسلمان عمدتاً ماهیت و حدود حجاب را بر دو مفهوم بنا کرده و فقط به روابط بین دو جنس توجه کرده اند. یکی عورت و دیگری فتنه. متأسفانه این دیدگاه هر از گاهی از نص فراتر رفته و برخی از آداب و رسوم را در آن دخیل کرده است. می خواهم به صراحت بگویم که طرح حجاب به سبک مرد سالارانه که ناهماهنگی مردان در پوشش را مشروعیت می بخشد، مبتنی بر تعالیم دینی نیست، بلکه برگرفته از عادات و سنن است. وقتی حجاب را تنها از بستر مفهوم فتنه ارزیابی کنیم، گویی حجاب چیزی است که فقط رابطه زن و مرد را تنظیم می کند. یعنی به زن دستور داده شده که خود را بپوشاند تا مرد در وسوسه نیفتد. اما این امر در نزد جوانان ارزیابی مناسبی برای عدالت الهی نیست. ایراد کار همینجا است. در حالی که پروردگار متعال در قرآن ابتدا مردان را خطاب قرار داده و فرمود: »به بندگان مؤمن [مردان] بگو چشمان خود را فرو گیرند و عفت خود را حفظ کنند. سپس به زنان دستور داده است که به بندگان مؤمنه [زنان] بگو چشمان خود را فروگیرند و عفت خود را حفظ کنند.» خداوند متعال با این دو دستور به صراحت بیان می کند که با ارزیابی فتنه و زندگی خصوصی نمی توان مسئولیت در این امر را تنها به عهده زنان گذاشت.
از آنجایی که علمای اسلام همه اوامر و نواهی مربوط به حجاب را با حکمت های اسطوره ای از جمله ترس از فتنه تبیین می کنند، این احکام هر از چند گاهی به گونه ای اعمال می شود که زنان را از همه چیز محروم می کند. زیرا در اسلام حجاب تنها مربوط به چهره و بدن زنان نیست، بلکه به حرمت و حقوق آنها نیز مربوط می شود. حجاب هرگز به عنوان حجاب خصوصی دستور داده نشده است. حجاب تنها به عنوان پوشش عورت امر نشده بلکه به عنوان شعار عزت، ردای عصمت و حفظ حرمت واجب شده است. بنابراین هدف از حجاب در تنظیم روابط بین مردم، به معنای حبس زن در چهار دیواری نیست. بلکه برای تضمین حضور زنان در عرصه اجتماعی و عمومی است. ساختن یک زندگی متناسب است که هر دو جنس در آن شریک هستند.
مبنای اخلاقی
در دین مبین اسلام، اخلاق مقوله ای جدای از فطرت، کلام، فقه و عبادت نیست. وقتی گفته می شود "فلان چیز اخلاقی است" هرگز به این معنی نیست که چه باشد و چه نباشد، اشکال ندارد. کسانی که اینگونه فکر می کنند کسانی هستند که نمی توانند جایگاه اخلاق در دین را تشخیص دهند. زیرا اخلاق در دین امر کمال نیست بلکه مسئله بقاست. در عین حال نمی توان گفت که اخلاق چیزی جدای از دین است. دین اخلاق است، اخلاق هم دین است. تفکیک دین از اخلاق به معنای جدایی دین از خود است. همانطور که رابطه دین و اخلاق یک کلیت جدایی ناپذیر است، همه احکام دین از جمله حجاب را نمی توان مستقل از اخلاق تلقی کرد... مبنای اخلاقی حجاب حیا است... حیا فقط یک احساس شرم ساده نیست. حیا و حی [زندگی] از یک ریشه می آیند، یعنی حیا زندگی است. بی حیایی هم مرگ است. این یک نوع مرگ ادراک است. حیا، مانند تقوا، احساس مسئولیت در برابر خداوند است. حیا دور نگه داشتن خود از بدی، زشتی و نادرستی است.
مبنای زیبایی شناختی
فراموش نکنیم که هر فرمان دینی یک بعد زیبایی شناختی دارد. در هر دستور اسلام بازتابی از صفت جمال به چشم می خورد. اگر انسان شعور شهادت داشته باشد، به خدا به عنوان موجودی که شاهد تک تک حالات وجودش است، ایمان می آورد. به ارزش های اخلاقی و دستورات دین نه تنها به عنوان کمال، بلکه به عنوان جمال می نگرد، و این جمال در مردم به دانش تبدیل میشود، تبدیل به خرد و هوشیاری می شود. حجاب فقط وظیفه پوشاندن بدن را ندارد. جنبه زیبایی و زیبایی شناختی هم دارد. آیه قرآن ناظر بر این امر است و لباس را نه فقط برای پوشاندن عورت بلکه برای زینت توصیف می کند. در واقع به بعد زیبایی شناختی پوشش اشاره دارد... اما نه تنها زیبایی مادی، بلکه زیبایی معنوی را نیز بیان می کند... جدای از آن، تنوع لباس بر اساس آداب، فرهنگ، سنت، شرایط آب و هوایی در واقع رحمت است. لذا تحمیل شکل خاصی از پوشش نقض این رحمت است...
شما جوانان به دلایل مختلف پوشش را زیر سوال می برید... دلایل داخلی و خارجی زیادی برای این امر وجود دارد. بدون شک، تمام پرسش هایی که در حوزه های زندگی خود انجام می دهیم، معنادار هستند. اما این را بدانید اگر این سؤالها ما را به جاهایی هدایت کند که مستحکم و ثابت باشد و ما را به خدا نزدیک کند، ارزشمند است... امروز ترک حجاب و عفاف فقط ترک حجاب نیست. زیرا حجاب نشانه احترام عمیق به خداوند است. بیان زیبایی از طبیعت است. حجاب جایگاه انسان را به او خاطرنشان می کند. به انسان فضیلت می بخشد... باید مراقب بادهایی باشیم که در درونمان می وزد.
در جامعه شناسی مفهومی به نام عادت وجود دارد. به معنای زندگی اجتماعی که در آن قرار می گیریم و رفتار ما را جهت می دهد. در حالی که عادتهایی که تا سال های اخیر در تاریخ بشریت غالب بود، در جهت پوشش بود، در دوران معاصر این عادتها به سمت رها شدن از پوشش و نمایش بدن تغییر یافته است. البته می دانیم که چرا شما جوانان عاشق آزادی هستند. با این حال، آزادی به معنای تسلیم شدن در برابر خواسته ها و همرنگ شدن با جماعت نیست. آزادی بزرگ و واقعی تسلیم نشدن به عادت هایی است که امروز در مقیاس جهانی بر ما تحمیل شده است.
منبع: سایت خبری تحلیل آنالیز اسلامی
تاریخ:۱۴۰۱/۰۶/۲۱
نظر شما